۱۷ اسفند ۱۳۶۷ به دنیا اومدم. توی محلهی «چهار راه موشیر» شهر عشق و ادبیات؛ شیراز.
پدرم اسمم رو گذاشت میثم. مادرم مخالف بود. ولی خیلی زود کوتاه اومد. این طوری شد که من شدم میثم عربی.
تنها فرزند خونواده بودم. این از نظر خودم یعنی ستون و ثمرهی والدین. بقیه اما با من هم عقیده نبودند. اونا نظرشون بیشتر این بود که من یه تک فرزند لوسم.
کودکی به بازی با بچهتهرونهای همسایه گذشت که به خاطر مأموریت پدر، چند سالی ساکن شیراز شده بودند. واسه همین هیچ وقت لهجهی شیرازی رو یاد نگرفتم. همیشه از بابتش غصه بردم.
بعد از ۹ سال، شیراز بنای بهانه گرفتن گذاشت و کوک ناسازگاری ساز کرد. شیراز، دوست کودکی، من دیگه حوصلهی ما رو نداشت. این شد که خانواده به قصد زندگی و کار راهی تهران شد.
گاه و بیگاه، ناخواسته خاطرت کودکی توی سرم میاند. بازی توی محوطهی جلوی ارگ کریمخانی زند، گم شدن توی بازار وکیل، نارنج کندن توی باغ بهارنارنج، فال سکه گرفتن توی حوض سعدیه و….
گاهی هم گوگلمپ رو باز میکنم از بین خطوک کج و کوکلهاش، کوچه پسکوچههای بچگی رو پیدا میکنم و به اندازهی بچگیها کیف میکنم.
چون میگذری به خاک شیراز
گو من به فلان زمین اسیرمای مونس روزگار سعدی
رفتی و نرفتی از ضمیرم